
کتاب من لیاقتم خداحافظی بهتری بود اثر آخیرا
288,000 72%
80,000 تومان
من لیاقتم خداحافظی بهتری بود
کتاب من لیاقتم خداحافظی بهتری بود، اثری عاشقانه و غمانگیز بهسبک مدرن بهشمار میرود که توسط نویسندهی نامآشنای این سبک، یعنی آکیرا به نگارش درآمده است. در این اثر، شعرهایی کوتاه و نو ساعتبهساعت نوشته شده که از حزن و اندوه نویسنده بهعنوان عاشقی که از سوی معشوقش ترک شده، برخاستهاند.
نمیدانیم چندسالتان است و تابهحال تجربهی فقدان و شکست در رابطهی عاطفی و عاشقانه را داشتهاید یا خیر؛ یا اینکه دلتنگی چنان به شما ناامیدی را مستولی کرده باشد که در هر لحظه از شبانهروز با احساس فقدان و غم دستوپنجه نرم کنید. در چنین شرایطی کمتر کسی میتواند فشار سنگینی را که روی قفسهی سینهتان قرار دارد ببیند یا درک کند؛ اما آکیرا (Akhira)، نویسندهی این اثر، گویی هر انسانی است که نهتنها عشق را در دنیای مدرن، بلکه جدایی و ترکشدن را نیز تجربه کرده است.
او در کتاب من لیاقتم خداحافظی بهتری بود (I deserved a better goodbye)، با بیانِ خاطرات و یادآوری لحظات کوتاه و بلندی که با یار خود داشته، در هر ساعت از روز، استفاده میکند تا اوج احساسات، دلتنگی و غمی را که بر دلش سنگینی میکند، به دیگران نشان دهد. شعرهای کوتاه یا جملات قصار او، همانند نامههایی بسیار کوتاهاند که در دلِ خود داستانهایی دارند. او این کتاب را بهشکلی دستهبندی کرده که هر شعر به یک ساعت مشخص مرتبط شده و نشان از مشغولیتِ دائمی فکر وی دارد. آکیرا در هر زمان خاطرات شیرینِ صحبت با یار خود، یچهرهی بانمکِ او، اسم دلنشینش و تمام روزهای تلخ و شیرین و اتفافات ریزودرشتی که با یکدیگر داشتهاند، به خود یادآوری میکند.
بامداد، صبح، ظهر، عصر و شبانگاه، رفتنِ معشوقهاش آزارش میدهد و میخواهد هرطور شده عشق حقیقی و قلبیاش را به او ابراز کند. درونمایهی نوشتههای او، دقیقا منطبق با دنیای امروزیست؛ کوتاه و مختصر، با لحن و بیانی که مخصوص آدمهای دنیای مدرن است؛ دنیای مدرنی که ابراز عشق، یادآوری و مرور خاطرات، به تکنولوژی گره خوردهاند؛ دیگر کمتر کسی نامهی دستی مینویسد و آن را به صندوق پستی میاندازد.
آکیرا در کتاب من لیاقتم خداحافظی بهتری بود، پشیمانی، ناراحتی، دلتنگی و عشقِ فراوان به یار و عشق ازدسترفتهی خود را ابراز میکند. در ادامه کمکم تمام لایههای سطحی احساساتش کنار میروند و شعلهی قلبش زبانه میکشد. فریاد میزند و از سنگینیِ رهاشدن میگوید؛ از تنهاشدن و عذابی که حتی با گذر زمان و روزها، کم نمیشود. او کوتاه سخن میگوید؛ اما احساساتی که بهوسیلهی عبارات کوتاه خود بروز میدهد کامل و گیرا هستند.
در این اثر، حدودا دویست لحظه از تجربهی انسانی که عشق را تجربه کرد، اما درنهایت شیرینی عشقش، تبدیل به تلخی شده، به تحریر درآمده. در ادبیات کلاسیک و آثاری که در قدیم در وصف معشوق، دلتنگی و گسستنِ پیوندهای عاشقانه و عاطفی نوشته شدهاند، عموما نوعی از پذیرش تقدیر و صحبت در پردهای از استعارات مشاهده میشود؛ اما آکیرا بیپرده و صریح از تمامی افکار و احساساتش نسبت به فقدانی که از سر میگذراند میگوید و در یک آشفتگیِ ذهنی بهسر میبرد و ادامهی مسیر زندگیاش را بدون معشوق، بسیار سخت میپندارد.