
انسان در جستجوی معنا
168,000 72%
46,000 تومان
کتاب انسان در جستجوی معنا
چه میشود اگر در میان هزاران نفری که در یک موقعیت تراژیک میمیرند، یک نفر زنده بماند؟ و چگونه است که حتی در ویرانی کامل باز هم میتوان زندگی و آینده را جست؟ ویکتور فرانکل در کتاب انسان در جستجوی معنا، این مسئله را وابسته به یافتن یک معنا و مفهوم میداند؛ مفهومی که بهحدی انسان را قدرتمند میسازد که حتی مهیبترین بلایا و فجایع نیز نمیتوانند او را نابود کنند. او در این سرگذشتنامهی تکاندهنده و پرفروش، در باب معنادرمانی سخن میگوید.
کتاب انسان در جستجوی معنا (Man's Search for Meaning) به قلم ویکتور فرانکل (Viktor Frankl) از عنوان هوشمندانهای بهره میبرد که حتی اگر نام نویسنده یا اثر را پیشتر نشنیده باشید، باز هم میتوانید برآوردی از کلیت آن داشته باشید. به خود عنوان کتاب فکر کنید. از همان ابتدای تاریخ بشریت، انسان با یک فقدان اساسی و پرسشی غیرقابل انکار مواجه شد: «از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود». تمام این رخدادها، احساسات، کنشها، ارتباطات و... در جهت چه امری است؟ گریز انسان از رنج ناممکن است. مهم نیست در کجا، در چه موقعیت و در کدام سرزمین و محدودهی جغرافیایی زندگی میکنیم؛ رنج کشیدن در این جهان، یک امر بدیهی و غیرقابل اجتناب است.
در کتاب انسان در جستجوی معنا نوشتهی ویکتور فرانکل با وجوه گوناگونی از معنا روبهرو میشویم. انوره دو بالزاک، رماننویس بزرگ فرانسوی، از زبان شخصیت فلیکس در رمان «زنبق دره»، شاهکار جاودانهی خود مینویسد: «درد بیپایان است، اما شادی حدی دارد». در واقع نسبت به رنج، باورهای متفاوتی وجود دارد. بهعنوان مثال در یانسنگرایی که یک جنبش مذهبی در بطن مسیحیت کاتولیک بود، باور داشتند که ارادهی انسان در برابر معرفت الهی، بیارزش است و بشر باید برای رسیدن به تقوا و ایمان بیشتر رنج بکشد. در واقع، رنج کشیدن در این باور مذهبی نوعی عبادت محسوب میشد.
از آنجا که بشر محدود است و از همان ابتدای تولد با جبر مواجه میشود، گریز یا انکار رنج و درماندگی، خواه جسمانی یا روحی، ناممکن است. انسان اساساً با گریستن به دنیا میآید. او در نهایت تنهاست و هیچگاه نمیتواند از تنهایی خود فرار کند. اورسن ولز، یکی از بزرگترین فیلمسازان تاریخ سینما، در آخرین مصاحبهاش پیش از مرگ گفته است: «ما تنها به دنیا میآییم و تنها میمیریم. دوستیها و معشوقههایی که در طول مسیر برای خود رقم میزنیم، تنها تصوری توخالی از انکار تنهاییمان هستند». بدین ترتیب، هیچ گریزی از دردها نیست. چارلز بوکوفسکی، نویسندهی مشهور آمریکایی نیز زمانی نوشته است: «بهجای شخص، عاشق آن چیزی شوید که دوست دارید و سپس بگذارید شما را ویران سازد». بوکوفسکی نیز در اینجا به یک «معنا» و «ابژه» اشاره میکند.
در طول تاریخ، متفکران، شاعران، هنرمندان، دانشمندان و حتی شهروندان معمولی هرکدام بهنحوی، خواه عوامانه یا تخصصی، چه علمی یا شبهعلمی، سعی کردهاند برای خودشان یا مجاب کردن دیگران به این پرسش والا پاسخ دهند. تاریخ فلسفه، براساس همین تفاوت نظرها، مکتبهای اندیشه را پیشرویمان قرار داد: اگزیستانسیالیسم، نیهیلیسم، اثباتگرایی، ایمانگرایی، انسانگرایی، ابزودیسم و غیره.
همانطور که در نوشتههای ویکتور فرانکل در کتاب انسان در جستجوی معنا میخوانیم، معنا لزوماً ارتباطی با بار الهی یا استعلا ندارد. حتی نیهیلیستها نیز در اندیشهی خود به نوعی باور و معنا اعتقاد دارند. اگزیستانسیالیستها نیز براساس نوع جهانبینی خود، معنا را برای وجودیتشان جستجو میکنند. معنا میتواند گسترده باشد. بهعنوان مثال، بسیاری باور دارند که این ایمان به عشق یا پیوند انسانی است که میتواند به معنای زیستن تبدیل شود. برخی نیز اعتقاد دارند که در درون باور به انسانیت و قابلیتهای بشر است که میتوان معنا را جذب و رنج را هدفمند کرد. اساساً این معنا است که ما را به بودن علاقهمند میکند. بودگی و هستی ما در گروی شدت علاقهی ما به حضور مکرر در جهان است. معنا به بودگی ما جهت میدهد و برایمان ارزشهای شخصی و جمعی تولید میکند.
کتاب انسان در جستجوی معنا نوشتهی ویکتور فرانکل روایتگر روزهای مهمی از تاریخ بشر است. یعنی روزهایی که مردان و زنان یهودی، به دستور نیروهای نازی هیتلر، در اردوگاههای کار اجباری شکنجه میشدند و سپس بهطرز فجیعی به قتل میرسیدند. آن روزها به حدی مهلک و غیرقابل تصور بود که حتی اگر این افراد از شکنجه یا به دست نیروها کشته نمیشدند، ممکن بود خودکشی کنند. ویکتور فرانکل، آن روزها را با نثری تکاندهنده و ترسیمی پرجزئیات فرامیخواند. او از روزی میگوید که یک تکهی کاغذ خونین از جیب یکی از اجساد برداشت و برای همیشه جهانبینیاش عوض شد. فرانکل، همسر باردارش و اکثر اعضای خانوادهاش را از دست داد. بهواقع، چه محرک و نقطهدیدی در این مرد یهودی بهوجود آمد که باعث شد، پس از تمام این ویرانیها، بازهم به زیستن ادامه دهد؟